عَطر در ادبیات و اشعار فارسی

 

در اشعار بزرگان ادبیات ایران به کلمات و اصطلاحات شرح داده شده در این مقاله برخورد می کنیم لذا لازم شد تا حدی که در این نوشته می گنجد درباره آنها توضیح داده شود تا موقع مشاهده این کلمات به مقصود شاعر پی برده و شعر بهتر درک گردد.

در حقیقت اصـل ایـن کلمه عِطر است ولی اصطلاح کاربـردی و مردمی کلمه عَطر می باشد لذا در این نوشته همان لغت عَطر به کار می رود .

عَطر و اُدکلن موجود در بازار فعلی کاملاً تازه است و حدود یکصد تا یکصد و پنجاه سال بیشتر از کشف آنها نمی گذرد .

دانشمندان در شیمی آلی موادی کشف کردند به نام آمین های اسیدی که دارای عنصر ازت می باشند و فرمول شیمیایی آنها زنجیره ای و چند شاخه ای است ، این آمین های اسیدی ازت دار که خوشبو می باشند به نـام آمین های اسیدی آروماتیک نامیده می شود که با اضافه یا کم شدن یک اتم هیدروژن به زنجیره آنها یا جابجایی اتم های هیدروژن از این شاخه به شاخه بعدی انواع بوها ، طعم ها و عطرهای گل ها و میوه جات را می توان به صورت مصنوعی در آزمایشگاه تهیه کرد که در گذشته به شکل پودر در نوشابه‌ها مصرف شده است مثلاً از پودری با طعم پرتقالی ، کانادا درای یا فانتا را می ساختند و مردم فکر می کردند این پودر از پرتقال طبیعی تهیه شده است . امروزه با اسیدهای آمینه آروماتیک عطر و ادکلن هایی در غرب به خصوص آلمان و فرانسه می‌سازند که بوی آن بسیار مطلوب است اما در طبیعت چنین بویی یافت نمی شود و چون مدرن و جدید است به قیمت خیلی گزافی خرید و فروش می‌شود که بعضی مخصوص مردان و نوعی برای زنان تهیه می گردد  . در گذشته عطرها و طعم ها را از طبیعت می گرفتند و دو نوع بودند یکی گیاهی یا نباتی دیگری حیوانی که هر کدام به شرح زیر است :

 آنهایی که گیاهی می باشند به صورت مایع یا بخار یا در اصل بَخُور یا دود مصرف می شوند . بعضی چوب ها دارای موادی هستند که بر اثر سوختن آنها دودشان بوی خوش می دهد یکی از مشهورترین آنها چوب عُود است . عُود سست و شکننده و دود حاصله از سوختن آن بوی خوش دارد . این چوب از کشور هندوستان می باشد و چون سوختن آن سریع انجام می‌شود برای زمان بیشتر با شکر مخلوط می‌کنند یعنی چوب عُود را به صورت خاک ارّه با شکر مخلوط نموده و میله های عود موجود در بازار را می سازند که سوختن آن زمان بیشتری طول می کشد هم بوی شکر و عُود توأماً خوشبو تر خواهد شد مثلاً برای ساختن کارامل از شکر نیم‌سوز استفاده می‌گردد که خوش طعم و خوشبو می باشد، این نوع مواد خوشبو در شعر شاعران فارسی نیز آمده است مثلاً حافظ در شعری معروف میفرماید :

 

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم          فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد        من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

شـراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم           نسیم عطر گردان را شکر در مِجمَـر اندازیم

 

گویا در قدیم رسم بوده برای معطر شدن شراب قدری گلاب در آن می ریختند و مِجمَر هم که به معنی آتشدان است ، جعبه ای با بدنۀ مشبک دارای درپوش و دستگیره و شبیه قندیل می باشد . فرقش با مَنقَل معمولی آن است که ساکن نیست و می‌توان آن را به اطراف حمل کرده و همه جا را خوشبو نمود . اسم دیگر مِجمَر ، عُود سوز است که البته در کف آن چند گل آتش گذاشته و در آن عُود و شکر ریخته و بوی خوش آن را در محفل پخش می‌کنند یا برای ضدعفونی محیط در آن اسپند دود می دهند .

سعدی میفرماید :

گـر از حدیث تو کوته کنم زبان امید               که هیچ حاصل از آن آرزو نمی آید

گمان برند که در عود سوز سینه من                بِمـُرد آتش معنی کـه بو نمی آید

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش                 بد از مَنَست که گویم نِکو نمی آید

 

همانطوریکه گفته شد در ادبیات ایران مِجمَر را آتشدان یا عود سوز هم می گویند . چوب های دیگری که دود آنها بوی خوش دارد چوب سَندَل و آبنوس می باشد .

در قدیم مردان صاحب نام برای رفتن به مراسم و مجالس بجای اُدکلن امروزی پس از پوشیدن عبا و رَدا عود سوز را توسط خدمتکار به راه انداخته و آن را مدتی زیر لباس نگه می داشتند تا جامه و بدن مرد صاحب نام خوشبو شود .

اما مایع خوشبو که بصورت عرق از تقطیر مخلوط گُل و مواد خوشبو با آب به دست می آید تقریباً شامل تمام مواد و گل های معطّر می‌شود که آنها را عرقجات می‌نامند مانند عرق گل سرخ ، نسترن ، بیدمشک ، بهار نارنج ، نعنا و غیره ...

بدینصورت که گلبرگ های آنها را در آب خیس می کنند سپس با جوشاندن بوسیله دستگاه های مخصوص و تبدیل بخار به آب آن را تهیه می کنند که عرقجات بدست آمده بوی گل مربوطه را می دهد ، عرق گل محمدی را گلاب و الباقی عرقجات به نام گل هاست مانند عرق بهار نارنج ، بنفشه ، سوسن و غیره . روی عرقجات موقعی که مقدار تولید زیاد باشد لایه ای از مواد روغنی جمع می‌شود که آن را عَطر آن گل می‌‌گویند مانند عطر گل سرخ .

در فرانسه گُلی خوشبو به نام لَواند با گل های ریز بنفش رنگ و خیلی خوشبو موجود است ، گلبرگ‌های آن را خشک کرده در پارچه های کوچکی می پیچانند و در قفسه های فروشگاه لای لباس های زیر گذاشته تا لباسی که به مشتری می دهند خوشبو و معطر باشد مثلاً در ایران گل محمدی را خشک کرده و در دوغ و سایر مواد غذایی می ریزند و یا در شیراز با گِل سرشور مخلوط نموده تا موقع شستشوی سر موها را معطر نماید .

سعدی میفرماید :

گِلی خوشبوی در حمـام روزی               رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری                 کـه از بـوی دل آویز تـو مستم

بگفتـا مـن گِلی نـاچیز بـودم                ولیکن مـدتی بــا گُـل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد                 وگرنه من همان خاکم که هستم 

 

و اما عَطر حیوانی که مهم‌ترین و معروفترین آنها مُشک است . یک نوع آهو به نام آهوی مُشکین در جنوب چین در منطقه‌ای به نام خُتَن وجود دارد که در جریان خون این آهو موادی خوشبو می باشد و به تدریج این مواد در سر ناف آهو جمع و بعد از یک سال خشک می شود و شبیه خون خشکیده تیره می گردد و به علت بَرچوکیدگی روی زمین می افتد ، شکارچیان با جستجو آن را پیدا کرده و به قیمت خیلی خیلی گزاف می فروشند چون فردی متخصص به نام نافه گشای پوسته آن را جدا نموده و محتوی داخل پوسته را با ابزار مخصوص با دقت تخلیه کرده و پودر می نمایند . بوی عَطر مُشک تا مسافت خیلی زیادی پخش می شود و معروف است که اگر در هفت صندوق تو در تو بگذارند باز بوی آن به مشام می رسد . این عطر بسیار نایاب و گران است و قیمت آن از جواهرات هم خیلی بالاتر می باشد. در خُتَن بعضی از شکارچیان نادان برای بدست آوردن نافه ، آهو را شکار می کنند تا از مُشک آن استفاده نمایند که البته ممکن است نافه نارس بوده و بلااستفاده بماند درصورتیکه اگر بوسیله ای آنها را به گونه ای شکار کنند که آسیب نبینند و در محوطه ای محدود نگهداری شوند بعد از افتادن نافه آن را در محدوده فوق پیدا کرده و استفاده می نمایند و هر سال این محصول به علت زاد و ولد بیشتر هم می شود .

حافظ می فرماید :

مکُشان آهوی مُشکین مرا ای صیاد          شَرم از آن چشم سیَه دار و مَبَندش به کَمند

 

برای حمل مُشک از شهری به شهری دیگر توسط کاروان ها چون خیلی گران قیمت بوده راهزنان برای دزدیدن آن به کاروان حمله می کردند و مُشک ها را می بردند لذا کاروان ها کیسه کوچک مُشک را لای موادی به نام آنغوزه که یک نوع صمغ می باشد و بسیار بسیار بدبو است مخفی می کردند تا بوی بسیار بد آنغوزه باعث شود که بوی مشک به مشام راهزنان نرسد و بعد از رسیدن به مقصد مدتی پوسته نافه را در هوای آزاد می گذاشتند تا بوی آنغوزه دفع شود و سپس نافه گشایی می کردند . آنغوزه صمغ گیاهی شبیه کتیرا است که در صنعت رنگرزی و غیره به کار می رود و البته داروی زخم معده هم می باشد ولی فوق العاده بد بو است و نام ادبی آن اَنگدان است .

حافظ می فرماید :

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای               که زصحرای خُتَن آهوی مُشکین آمد

 

و در غزلی دیگر می فرماید :

به بوی نافه ای کاخِر صبا زآن طُره بگشاید       زتاب زلف مُشکینش چه خون افتاد در دل ها

 

در قدیم زنان موهای سر و مردها ریش خود را با مخلوطی از دوده سیاه مخصوص سُرمه چشم به همراهی عطرهای قدیمی رنگ می کردند که هم سیاه و براق و موها مدتی خوشبو می ماند .

عطر حیوانی معروف دیگر عطر عنبَر است که از حیوانی دریایی به نام عنبَر گاو و یا عنبَر ماهی می گیرند که البته این نام ها قدیمی بوده و حالا این حیوان به عنبر نهنگ معروف است . حیوانی بس بزرگ و فوق العاده خطرناک در دریا که یک سوم آن را سر که به شکل مخروطی ناقص است تشکیل می دهد . معمولاً یکی از شکارهای او حیوانی است بنام ماهی مرکب یا هشت پا که بعد از درگیری شدید آن را شکار می کند و لاشه آن را می خورد ، این ماهی مرکب در بدن عنبر نهنگ مواد خیلی خوشبو تولید می کند که معمولاً بصورت مواد روغنی و چربی از بدن عنبَر نهنگ جدا شده و روی آب دریا شناور می شود و صیادها بعد از ماه ها جستجو آن را پیدا کرده و عَطر عنبَر را از آن استحصال می کنند که وزن هر صید بین نیم تا ده کیلوگرم است .

عَطر سوم از حیوانی به نام زَباد که از گربه سانان می باشد و جُثه آن از گربه هم کمی کوچکتر است گرفته می شود . عطر زَباد در بیضه حیوان نر تولید شده و موقع جفت گیری در بدن او پخش شده و بیشتر زیر کشاله ران و پشت بصورت چربی جمع می شود بعد از شکار این حیوان از چربی های به دست آمده عطر گرفته می شود . بهترین آن از چربی های خاکستری رنگ است و لذا بسته به رنگش ارزش آن هم متفاوت می باشد .   

 

چاپ شده در شماره 92 مجله نرگسزار بهبهان - سال 1401

 

منبع : مجلات علمی و تلویزیون